همه چیز از یک نگاه اول و از یک دوست داشتنِ خیلی ساده شروع شد من گفتم دوستت دارم و من تا عشق تا بینهایت تا خودِ خدا پرواز کردم ???? شبیه آخرین بازموندهیِ از دوستداشتنیهایِ دنیا تو تکهای از وجودِ منی دلچسبترین اتفاقِ زندگیم اگه بخوام روت یه اسم بزارم تو قشنگترین حسی بود که توی قلبم تپیدن گرفتی یجوری قلقلک دادی ته دلمو که تا به حال نداشتمش مثل ته نشین شدن ستارهها توی قلب و خیس خوردن بنفشهها زیر زبونم توی وجودم شکل گرفت و روز به روز بزرگتر شد با هر نگاه جوونه زد و شکوفه داد گفتم دوست دارم و ریشههای هر کدوم قد یه آدم شد خواستم بهت بگم من انقدردوست دارم که حاضرم تو همیشه خوشحال تر از من باشی من انقدر تو رو دوست دارم که میخوام همیشه همه چیزای خوب مال تو باشه من انقدر تو رو دوست دارم که دوست دارم همیشه تو بیشتر از من بخندی من انقدر تو رو دوست دارم که میخوام حتی اگه من ناراحت باشم تو به جاش خوشحال باشی من انقدر تو رو دوست دارم که آرزو میکنم همیشه واسه تو همه چی راحت باشه حتی اگر من سختی بکشم خواستم بهت بگم که بدونی من تو رو حتی از خودمم بیشتر دوست دارم باقی عمر من دوستت دارم دیوانه وار واقعی عمیق اندازه کهکشان راه شیری همونقدر بیانتها دوستت دارم ???? میخوام روت بنویسم صاحب داره تا بقیه بهت نگاه نکنن ???? آقای نزار قبانی چقد قشنگ یکی از دغدغه هامونو گفتی : بیم آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوی و بیمِ آن دارم که سکوت کنم مبادا گمان کنی که دیگر برای قلبم مهم نیستی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|